به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق، بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس به منظور پاس داشت امدادگران و پرستاران در طول جنگ تحمیلی اقدام به انتشار کتاب «بیمارستان» جنگی کرده است.
این کتاب که در حوزه «تاریخ شفاهی» طبقه بندی میشود، نتیجه مصاحبه با «فاطمه تارینگو» از پرستاران دوران دفاع مقدس میباشد. این کتاب شامل خاطرات کودکی این پرستار تا زمان حال می باشد.
چنان که در مقدمه «بیمارستان جنگی» اشاره شده است، در تدوین اثر سعی بر بیان خاطرات شفاهی تارینگو که حاصل چندین ساعت مصاحبه حضوری می باشد و در تدوین آن اصل امامت داری خاطره، به عنوان سندی مکتوب برای نسل آینده رعایت شده است. منظور جذابیت بخشی اثر نیز در مطالب چیزی اضافه و حذف نشده است.
از این جهت «بیمارستان جنگی» اثری مهم در پژوهش اسناد جنگ تحمیلی محسوب میشود.
از آن جایی که موضوع تاریخ شفاهی هنوز رشته نوپا و جوانی در همه زمینه های آن میباشد، لازم است اهتمام بیشتری نسبت به آن بخصوص در حوزه دفاع مقدس صورت بگیرد.
در قسمتی از متن کتاب می خوانیم:
«چون پادگان ابوذر بود، نام بیمارستان هم ابوذر شد. در ابتدا در سالن خالی ساختمان مسکونی ارتش مقواها را درست کردیم، پتو انداختیم، نایلون زیر مجروحهای مان انداختیم، نایلون، تخت خواب ارتشی شد و بعد از آن تحت بیمارستان شد. برگهها هم اول کارتن بود، بعد برگههای سفید شد و بعد هم اوراق پرونده رسمی شد. کم کم بیمارستان با تخت و امکانات تکمیل شد آن موقع تمییز ترین بیمارستان را داشتیم. من مصر بودم که بالای سر هر کدام از مجروحها گل باشد، از زمینهای اطراف پادگان گلهای وحشی میچیدیم و بالای سر مجروحان میگذاشتیم. حال و هوای به خصوصی بود و تمام اینها در پناه و سایه عشق معنا میگرفتند.»
و در جایی دیگر میخوانیم:
«یک روز صبح در بیمارستان متوجه شدم که دیگر صدای گلولههای سنگین نمیآید؛ گلولهها همه گلولههای سبک شده بود. حدس زدم عراقیها وارد شهر شدهاند. کمی که گذشت بچههای سپاه آمدند و گفتند که جمع کنید و بروید؛ اگر بمانید همه کشته میشوید. خودمان هم از صدای نزدیک رد و بدل شدن تیر متوجه شده بودیم که جنگ نزدیک شده است؛ ولی اصلا در ذهن و برنامهمان نبود که از قصر شیرین خارج شویم.
اما بالاخره مجبور به تخلیه بیمارستان شدیم. یک آمبولانس را پر از مجروح کردیم تا به عقب بفرستیم. آمبولانس را با موشک زدند و به ما گفتند که دیگر مجروح نفرستید. آمبولانس هم با تمام مجروحان و راننده سوخت.»
«بیمارستان جنگی» با عنوان فرعی «خاطرات فاطمه تارینگو» به کوشش «مرضیه نظرلو» براساس مصاحبههای «سمیه اسلامی» در ۱۶۰ صفحه مصور توسط «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» در ۲ هزار نسخه منتشر شده است.